تیمور پس از 36 سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده ، در 807 در اُترار درگذشت. از وی 31 پسر، نوه ، نبیره و نبیره زاده باقی ماند. از فرزندان ذکور وی ، عمرشیخ و جهانگیر در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند، به جانشینی انتخاب نشدند و تیمور، پیر محمد جهانگیر  را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی خود بر گزید. سیاست تیمور در ادارة شهرهای تسخیر شده ، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورداعتماد و قرارگرفتن خودش در رأس همة امور بود. با اعلام خبر مرگ تیمور، این امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت ، بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند. در این زمان ، میرانشاه و پسرش ابابکر در دیار بکر و عراق عرب حکومت داشتند. عمر، پسر دیگر میرانشاه ، حاکم آذربایجان و عراق عجم بود. پیرمحمد و رستم و اسکندر (پسران عمرشیخ )، به ترتیب فارس ، اصفهان و همدان را تحت فرمان داشتند. هریک از آنان می کوشیدند تا با کمک امیران و لشکریان ، هر چه زودتر سمرقند، تختگاه تیمور، را فتح کنند. پیرمحمد، جانشین تیمور، در قندهار بود و نتوانست بموقع به سمرقند برسد. برخی از امیران تیمور، به بهانة عملی کردن نقشة لشکرکشی تیمور به چین ، خلیل سلطان پسر میرانشاه را که در تاشکند بود، بر تخت نشاندند . اما خلیل سلطان با مخالفت سایر امیرانِ قدرتمند تیمور، از جمله امیرشاه ملک و امیرشیخ نورالدین ، و دیگر مدعیان حکومت روبرو شد. نخستین فرد از خاندان تیمور که مخالفت جدّی خود را با او آشکار کرد، سلطان حسین ، نبیرة دختری تیمور، والی ماورای سیحون بود ، اما نتوانست حمایت لشکریان را جلب کند و ناگزیر به شاهرخ پیوست و سپس در هرات به دستور او به قتل رسید. شاهرخ در هرات خود را وارث تخت پدر نامید و به سبب اقتدار و کفایتش توانست تا اندازه ای بر دیگر مدعیان چیره شود. پیرمحمد در شیراز، بر خلاف برادرانش ، حمایتش را از شاهرخ که ناپدری اش نیز بود، اعلام کرد. در همین زمان ، درگیری و کشمکش میان مدعیان حکومت ، یعنی پسران عمرشیخ (رستم ، اسکندر، پیرمحمد و بایقَرا ) و پسران میرانشاه (عمر و ابابکر و خلیل سلطان ) آغاز شد . شاهرخ با اینکه بسیاری از امیران ، همچون امیرشاه ملک و حاکمان محلی ، از او حمایت می کردند، از درگیری مستقیم با افراد خاندانش اجتناب کرد و به سروسامان دادن هرات مشغول شد. در همان زمان در تبریز و اصفهان و شیراز و کرمان و سبزوار، به سبب بی کفایتی خلیل سلطان و درگیری مدعیان جانشینی ، آشوب شده بود . خلیل سلطان پس از چهار سال حکومت در سمرقند و از بین بردن خزاین تیمور، گرفتار خدایدادحسینی ، والی ماورای سیحون ، شد.

شاهرخ در 811 به ماوراءالنهر لشکر کشید، خدایداد را کشت و خلیل سلطان را پس از رهایی به ری فرستاد و سمرقند را به اُلُغ بیگ داد. در پانزده سال بعد، بتدریج قدرت شاهرخ در خارج از مرزهای خراسان فزونی یافت . وی پس از گرفتن مازندران در 809 و ماوراءالنهر و مغولستان در 811، بر بلخ و تخارستان در 812 و بر خوارزم در 815 چیره شد، در 817 عراق عجم و فارس را از اسکندر گرفت و همانند پدرش حکومت این نواحی را میان پسران و نوه هایش تقسیم کرد. در این مدت بسیاری از مدعیان حکومت از بین رفتند؛ عمر در 809 به دست برادرش ابابکر کشته شد و ابابکر را ایدکو (والی کرمان ) کشت ، میرانشاه در 810 به دست قرایوسف ترکمان  و پیرمحمد جهانگیر در 811 به دست وزیرش پیرعلی تاز به قتل رسیدند، خلیل سلطان هم در 814 به مرگ طبیعی درگذشت. شاهرخ که توانسته بود از سرزمینهای از هم گسیخته ، قلمرو تقریباً یکپارچه ای فراهم سازد، با همسایگان و رقیبانش روابط دوستانه برقرار کرد چنانکه سفیرانی از چین ، هند، شروان و دشت قپچاق به دربار او آمد و رفت داشتند، اما او هیچگاه نتوانست قدرت تیموریان را در خارج از مرزهای ایران و ماوراءالنهر تثبیت کند. شاهرخ با وجود کامیابیهایش در سامان دادن به امور داخلی و از بین بردن رقیبان ، پس از قدرت گرفتن ترکمانان قراقوینلو در آذربایجان ، نتوانست اقتدار خویش را در آنجا حفظ کند. با مرگ قرایوسف ترکمان در 823، شاهرخ حدود یک سال تبریز را در اختیار داشت و سه بار نیز به آذربایجان لشکر کشید که آخرین بار در 839 بود ولی با وجود این پیروزی ها، نتوانست آنجا را مطیع سازد و چون از بیم پسران قرایوسف ، کسی حکومت آذربایجان را نمی پذیرفت، شاهرخ مجبور شد فقط به ذکر نامش در خطبه هایی که در آذربایجان خوانده می شد، بسنده کند. وی در اواخر عمر با شورشِ سلطان محمد، پسر بایسنغر و حاکم ری ، مواجه شد و با وجود بیماری ، به تشویق همسرش گوهرشادآغا بیگم ، در 850 به آنجا لشکر کشید. سلطان محمد گریخت و شاهرخ پس از 43 سال سلطنت ، در ری درگذشت . شورش سلطان محمد و مرگ شاهرخ ، موجب زوال سریع این خاندان شد.

پول رایج تیموریان در تمام دوره حکومتشان ، بر اساس نظام پولی تک فلزی از سکه های نقره قرار داشت. با وجود این، سکهة طلایی وجود دارد که آن را قراقوینلوها به سال 849 در بغداد به نام شاهرخ ضرب کرده اند و گویای قدرت برتر تیموریان بر عراق عرب است . سلیمان میرزا و شاهرخ نیز در زمان سلطنت همایون و اکبر، خویشاوندان مغولشان در هند، سکه های طلای ربع اشرفی در بدخشان ضرب کرده اند. تعدادی سکه مسی که به مناسبتهای خاص ضرب شده نیز به نام تیمور و پسرش شاهرخ شناخته شده ، اما شمار اندکی از آنها میان مردم منتشر شده است . احتمالاً سکه های طلای خارجی (بیشتر سکه های زرِ ونیزی و اشرفی های ممالیک که مانند کالا معامله می شد) در معاملات میان بازرگانان بزرگ ، به آسانی در دسترس بوده است . همچنین محتمل است که رؤسای شهرهای بزرگ سکه های مسی معمولی بسیاری برای تسهیل خرید روزانة اهالی ضرب کرده باشند.

از بررسی سکه ها روشن می گردد که منشأ تَنْکة تیموری که نوعی سکه است و اجزای آن ، یعنی درهم ، سکه هایی است که خانات جغتای ماوراءالنهر و اسلافِ بلافصل تیمور، و بعدها حاکمان صوری وی در سمرقند ضرب و منتشر کرده اند. تنکه هرگز بخشی از نظام پولی ایلخانی نبود. این نظام پولی را در 696 محمودغازان پایه ریزی کرد که بر اساس آن ، پول رایج ، دینار نقره بود. هر دینار شش درهم ، و ده هزار دینار برابر یک تومان (واحد اصلی شمارش ) بود. چون تیموریان دستگاه اداری (دیوانی) متمرکزی نداشتند تا نظام پولی واحدی برای قلمرو خود پدید آورند، مایل بودند که سکه های متداول در کشورهای فتح شده را حفظ کنند. در نتیجه ، سکه نقره بسیار با اوزان متفاوت پدید آمد.

این نظام غیرمتمرکز، قبل و بعد از عصر شاهرخ ، معمول بود، بجز بین سالهای 827 تا 850 که تنکه ای با شکل یکسان و به وزن تقریبی 2.5 گرم ، به طور وسیعی در سراسر قلمرو او رایج شد. این تنکه که به مقادیر بسیار زیاد جریان داشت ، به شاهرخی مشهور شد و اصالتاً واحد شمارش در مشرق ایران ، افغانستان و قلمرو نخستین مغولان هند گشت .

 روی بیشتر سکه های تیموریان ، شهادتین با نامها و القابِ خلفای راشدین حک شده است اما سه امیر مسالمت جو (ابوسعید، حسین بایقرا و ابوالقاسم بابر) هرگاه ضرابخانه هایشان در نواحی شیعی مذهب قرار داشت ، شهادتین و شهادت بر ولایت حضرت علی یا اسامی دوازده امام (ع) را بر سکه ها نقش می کردند. معمولاً نام ضرابخانه در قابی در وسط روی سکه نقش می شد. پشت سکه نام یا القاب امیران و به دنبال آن جمله ای دعایی و اغلبْ اسامی ضرابخانه ها و تاریخ انتشار سکه نوشته می شد. عنوان معمول "السلطان الاعظم" بود، ولی تیمور بر روی سکه هایش ، هرگز عنوانی بالاتر از امیر یا امیرالمعظَّم ننوشت. تیمور بیشتر سکه هایش را به نام اربابان ظاهری جغتایی خویش ضرب کرده است. به نام سُیورغَتْمِشْ که بین سالهای 771 تا 790 ضرب می شد ، محمود که از 790 تا 806 ضرب می گردید و بالاخره فقط به نام خود که در آخرین سال حیاتش ، یعنی 807، ضرب شد. هیچیک از دیگر امرای تیموری سکه ای به نام خانهای جغتای ضرب نکرده اند، مگر الغ بیگ و ابوسعید و احمد، که روش تیمور را در نامگذاری خویش به گورکان "به معنی داماد" ادامه دادند. این کلمه نشان می دهد که امیر با شاهدختی از خاندان شاهی جغتایی ازدواج کرده و نسب چنگیزخان از طریق فرزندان آنها تداوم یافته است . افزون بر این ، تیمور و الغ بیگ و ابوسعید، تمغایی متشکل از سه دایره که به صورت مثلثی قرار می گرفتند، به عنوان نشان دودمانی خویش در سکه هایشان قرار داده اند. دیگر امرای تیموری بیشتر به خود عنوان بهادرخان داده اند. این عنوان را ایلخان ابوسعید بهادرخان متداول ساخت .

یکی از ویژگیهای جالب توجه سکه های بعدی تیموریان که بر سکه های دودمانهای معاصر آنان ، قراقوینلو و آق قوینلو، نیز دیده می شود، کاری که زیاد دیده مشود ضرب دوباره یا چند بارة علامت "سورشارژ" بر روی سکه هاست. این روش ــ که در سالهای پایانی سدة نهم بسرعت در سراسر ایران گسترش یافت - احتمالاً راهی برای کسب درآمد به وسیلة درخواست مزد جهت معتبرساختن سکه های در گردش بود. در حالی که سکه های تیمور و شاهرخ و حسین بایقرا فراوان ، و سکه های دیگر امیران ، همچون ابوسعید، کم است ، بیشتر آنها نایاب یا بسیار کمیاب است . اگر منابع موزه های سکه شناسی شوروی سابق مطالعه و بررسی شود، سکه های امرای کم اهمیت تر شناخته خواهد شد یا آگاهی بیشتری از آنها خواهیم یافت .

ضرابخانه های اصلی تیموریان در سمرقند و هرات قرار داشت، اما همچنانکه از چنین نظام غیرمتمرکزی می توان انتظار داشت، ضرابخانه تقریبا در هر شهر بزرگ دیگری نیز دایر بود. میراث هنری باشکوهی که تیموریان برجای نهاده اند، در سکه هایشان که قالبهایی بسیار متنوع داشته ، ادامه نیافته است . برخی از این سکه ها، مانند سکه های جغتایی به گونة شگفت آوری زمخت اند، اما در برخی دیگر کوشش شده است تا معیارهای هنریِ رابخانه های غرب ایران حفظ و رعایت شود. ضرب آنها در عمل اغلب با بی دقتی همراه بوده است . سکه ها معمولاً با رقم تاریخگذاری می شدند، ولی بسیاری از اوقات این ارقام حک نشده و مایة دردسر سکه شناسان و گردآورندگان شده اند. نارسایی اطلاعات سکه شناسی عامل مؤثری در کمبود مطالب منتشر شده در باره تیموریان است ، زیرا بررسی کامل سکه های تیموریان می تواند تاریخ امیرانی را که آنها را رواج داده اند، روشنتر سازد.

تیمو پس از 36 سال سلطنت و بر جا گذاشتن قلمروی گسترده ، در 807 در اُترار درگذشت. از وی 31 پسر، نوه ، نبیره و نبیره زاده باقی ماند. از فرزندان ذکور وی ، عمرشیخ و جهانگیر در زمان حیات تیمور درگذشتند و میرانشاه و شاهرخ نیز چون مورد توجه پدر نبودند، به جانشینی انتخاب نشدند و تیمور، پیر محمد جهانگیر  را که در آن زمان والی کابل بود، به جانشینی خود بر گزید. سیاست تیمور در ادارة شهرهای تسخیر شده ، واگذاری حکومت هر ولایت به یکی از اعضای خاندانش یا حکامِ محلیِ مورداعتماد و قرارگرفتن خودش در رأس همة امور بود. با اعلام خبر مرگ تیمور، این امیرزادگان و مدعیانِ سلطنت ، بر سر جانشینی او به کشمکش پرداختند. در این زمان ، میرانشاه و پسرش ابابکر در دیار بکر و عراق عرب حکومت داشتند. عمر، پسر دیگر میرانشاه ، حاکم آذربایجان و عراق عجم بود. پیرمحمد و رستم و اسکندر (پسران عمرشیخ )، به ترتیب فارس ، اصفهان و همدان را تحت فرمان داشتند. هریک از آنان می کوشیدند تا با کمک امیران و لشکریان ، هر چه زودتر سمرقند، تختگاه تیمور، را فتح کنند. پیرمحمد، جانشین تیمور، در قندهار بود و نتوانست بموقع به سمرقند برسد. برخی از امیران تیمور، به بهانة عملی کردن نقشة لشکرکشی تیمور به چین ، خلیل سلطان پسر میرانشاه را که در تاشکند بود، بر تخت نشاندند . اما خلیل سلطان با مخالفت سایر امیرانِ قدرتمند تیمور، از جمله امیرشاه ملک و امیرشیخ نورالدین ، و دیگر مدعیان حکومت روبرو شد. نخستین فرد از خاندان تیمور که مخالفت جدّی خود را با او آشکار کرد، سلطان حسین ، نبیرة دختری تیمور، والی ماورای سیحون بود ، اما نتوانست حمایت لشکریان را جلب کند و ناگزیر به شاهرخ پیوست و سپس در هرات به دستور او به قتل رسید. شاهرخ در هرات خود را وارث تخت پدر نامید و به سبب اقتدار و کفایتش توانست تا اندازه ای بر دیگر مدعیان چیره شود. پیرمحمد در شیراز، بر خلاف برادرانش ، حمایتش را از شاهرخ که ناپدری اش نیز بود، اعلام کرد. در همین زمان ، درگیری و کشمکش میان مدعیان حکومت ، یعنی پسران عمرشیخ (رستم ، اسکندر، پیرمحمد و بایقَرا ) و پسران میرانشاه (عمر و ابابکر و خلیل سلطان ) آغاز شد . شاهرخ با اینکه بسیاری از امیران ، همچون امیرشاه ملک و حاکمان محلی ، از او حمایت می کردند، از درگیری مستقیم با افراد خاندانش اجتناب کرد و به سروسامان دادن هرات مشغول شد. در همان زمان در تبریز و اصفهان و شیراز و کرمان و سبزوار، به سبب بی کفایتی خلیل سلطان و درگیری مدعیان جانشینی ، آشوب شده بود . خلیل سلطان پس از چهار سال حکومت در سمرقند و از بین بردن خزاین تیمور، گرفتار خدایدادحسینی ، والی ماورای سیحون ، شد.

شاهرخ در 811 به ماوراءالنهر لشکر کشید، خدایداد را کشت و خلیل سلطان را پس از رهایی به ری فرستاد و سمرقند را به اُلُغ بیگ داد. در پانزده سال بعد، بتدریج قدرت شاهرخ در خارج از مرزهای خراسان فزونی یافت . وی پس از گرفتن مازندران در 809 و ماوراءالنهر و مغولستان در 811، بر بلخ و تخارستان در 812 و بر خوارزم در 815 چیره شد، در 817 عراق عجم و فارس را از اسکندر گرفت و همانند پدرش حکومت این نواحی را میان پسران و نوه هایش تقسیم کرد. در این مدت بسیاری از مدعیان حکومت از بین رفتند؛ عمر در 809 به دست برادرش ابابکر کشته شد و ابابکر را ایدکو (والی کرمان ) کشت ، میرانشاه در 810 به دست قرایوسف ترکمان  و پیرمحمد جهانگیر در 811 به دست وزیرش پیرعلی تاز به قتل رسیدند، خلیل سلطان هم در 814 به مرگ طبیعی درگذشت. شاهرخ که توانسته بود از سرزمینهای از هم گسیخته ، قلمرو تقریباً یکپارچه ای فراهم سازد، با همسایگان و رقیبانش روابط دوستانه برقرار کرد چنانکه سفیرانی از چین ، هند، شروان و دشت قپچاق به دربار او آمد و رفت داشتند، اما او هیچگاه نتوانست قدرت تیموریان را در خارج از مرزهای ایران و ماوراءالنهر تثبیت کند. شاهرخ با وجود کامیابیهایش در سامان دادن به امور داخلی و از بین بردن رقیبان ، پس از قدرت گرفتن ترکمانان قراقوینلو در آذربایجان ، نتوانست اقتدار خویش را در آنجا حفظ کند. با مرگ قرایوسف ترکمان در 823، شاهرخ حدود یک سال تبریز را در اختیار داشت و سه بار نیز به آذربایجان لشکر کشید که آخرین بار در 839 بود ولی با وجود این پیروزی ها، نتوانست آنجا را مطیع سازد و چون از بیم پسران قرایوسف ، کسی حکومت آذربایجان را نمی پذیرفت، شاهرخ مجبور شد فقط به ذکر نامش در خطبه هایی که در آذربایجان خوانده می شد، بسنده کند. وی در اواخر عمر با شورشِ سلطان محمد، پسر بایسنغر و حاکم ری ، مواجه شد و با وجود بیماری ، به تشویق همسرش گوهرشادآغا بیگم ، در 850 به آنجا لشکر کشید. سلطان محمد گریخت و شاهرخ پس از 43 سال سلطنت ، در ری درگذشت . شورش سلطان محمد و مرگ شاهرخ ، موجب زوال سریع این خاندان شد.

پول رایج تیموریان در تمام دوره حکومتشان ، بر اساس نظام پولی تک فلزی از سکه های نقره قرار داشت. با وجود این، سکهة طلایی وجود دارد که آن را قراقوینلوها به سال 849 در بغداد به نام شاهرخ ضرب کرده اند و گویای قدرت برتر تیموریان بر عراق عرب است . سلیمان میرزا و شاهرخ نیز در زمان سلطنت همایون و اکبر، خویشاوندان مغولشان در هند، سکه های طلای ربع اشرفی در بدخشان ضرب کرده اند. تعدادی سکه مسی که به مناسبتهای خاص ضرب شده نیز به نام تیمور و پسرش شاهرخ شناخته شده ، اما شمار اندکی از آنها میان مردم منتشر شده است . احتمالاً سکه های طلای خارجی (بیشتر سکه های زرِ ونیزی و اشرفی های ممالیک که مانند کالا معامله می شد) در معاملات میان بازرگانان بزرگ ، به آسانی در دسترس بوده است . همچنین محتمل است که رؤسای شهرهای بزرگ سکه های مسی معمولی بسیاری برای تسهیل خرید روزانة اهالی ضرب کرده باشند.

از بررسی سکه ها روشن می گردد که منشأ تَنْکة تیموری که نوعی سکه است و اجزای آن ، یعنی درهم ، سکه هایی است که خانات جغتای ماوراءالنهر و اسلافِ بلافصل تیمور، و بعدها حاکمان صوری وی در سمرقند ضرب و منتشر کرده اند. تنکه هرگز بخشی از نظام پولی ایلخانی نبود. این نظام پولی را در 696 محمودغازان پایه ریزی کرد که بر اساس آن ، پول رایج ، دینار نقره بود. هر دینار شش درهم ، و ده هزار دینار برابر یک تومان (واحد اصلی شمارش ) بود. چون تیموریان دستگاه اداری (دیوانی) متمرکزی نداشتند تا نظام پولی واحدی برای قلمرو خود پدید آورند، مایل بودند که سکه های متداول در کشورهای فتح شده را حفظ کنند. در نتیجه ، سکه نقره بسیار با اوزان متفاوت پدید آمد.

این نظام غیرمتمرکز، قبل و بعد از عصر شاهرخ ، معمول بود، بجز بین سالهای 827 تا 850 که تنکه ای با شکل یکسان و به وزن تقریبی 2.5 گرم ، به طور وسیعی در سراسر قلمرو او رایج شد. این تنکه که به مقادیر بسیار زیاد جریان داشت ، به شاهرخی مشهور شد و اصالتاً واحد شمارش در مشرق ایران ، افغانستان و قلمرو نخستین مغولان هند گشت .

 روی بیشتر سکه های تیموریان ، شهادتین با نامها و القابِ خلفای راشدین حک شده است اما سه امیر مسالمت جو (ابوسعید، حسین بایقرا و ابوالقاسم بابر) هرگاه ضرابخانه هایشان در نواحی شیعی مذهب قرار داشت ، شهادتین و شهادت بر ولایت حضرت علی یا اسامی دوازده امام (ع) را بر سکه ها نقش می کردند. معمولاً نام ضرابخانه در قابی در وسط روی سکه نقش می شد. پشت سکه نام یا القاب امیران و به دنبال آن جمله ای دعایی و اغلبْ اسامی ضرابخانه ها و تاریخ انتشار سکه نوشته می شد. عنوان معمول "السلطان الاعظم" بود، ولی تیمور بر روی سکه هایش ، هرگز عنوانی بالاتر از امیر یا امیرالمعظَّم ننوشت. تیمور بیشتر سکه هایش را به نام اربابان ظاهری جغتایی خویش ضرب کرده است. به نام سُیورغَتْمِشْ که بین سالهای 771 تا 790 ضرب می شد ، محمود که از 790 تا 806 ضرب می گردید و بالاخره فقط به نام خود که در آخرین سال حیاتش ، یعنی 807، ضرب شد. هیچیک از دیگر امرای تیموری سکه ای به نام خانهای جغتای ضرب نکرده اند، مگر الغ بیگ و ابوسعید و احمد، که روش تیمور را در نامگذاری خویش به گورکان "به معنی داماد" ادامه دادند. این کلمه نشان می دهد که امیر با شاهدختی از خاندان شاهی جغتایی ازدواج کرده و نسب چنگیزخان از طریق فرزندان آنها تداوم یافته است . افزون بر این ، تیمور و الغ بیگ و ابوسعید، تمغایی متشکل از سه دایره که به صورت مثلثی قرار می گرفتند، به عنوان نشان دودمانی خویش در سکه هایشان قرار داده اند. دیگر امرای تیموری بیشتر به خود عنوان بهادرخان داده اند. این عنوان را ایلخان ابوسعید بهادرخان متداول ساخت .

یکی از ویژگیهای جالب توجه سکه های بعدی تیموریان که بر سکه های دودمانهای معاصر آنان ، قراقوینلو و آق قوینلو، نیز دیده می شود، کاری که زیاد دیده مشود ضرب دوباره یا چند بارة علامت "سورشارژ" بر روی سکه هاست. این روش ــ که در سالهای پایانی سدة نهم بسرعت در سراسر ایران گسترش یافت - احتمالاً راهی برای کسب درآمد به وسیلة درخواست مزد جهت معتبرساختن سکه های در گردش بود. در حالی که سکه های تیمور و شاهرخ و حسین بایقرا فراوان ، و سکه های دیگر امیران ، همچون ابوسعید، کم است ، بیشتر آنها نایاب یا بسیار کمیاب است . اگر منابع موزه های سکه شناسی شوروی سابق مطالعه و بررسی شود، سکه های امرای کم اهمیت تر شناخته خواهد شد یا آگاهی بیشتری از آنها خواهیم یافت .

ضرابخانه های اصلی تیموریان در سمرقند و هرات قرار داشت، اما همچنانکه از چنین نظام غیرمتمرکزی می توان انتظار داشت، ضرابخانه تقریبا در هر شهر بزرگ دیگری نیز دایر بود. میراث هنری باشکوهی که تیموریان برجای نهاده اند، در سکه هایشان که قالبهایی بسیار متنوع داشته ، ادامه نیافته است . برخی از این سکه ها، مانند سکه های جغتایی به گونة شگفت آوری زمخت اند، اما در برخی دیگر کوشش شده است تا معیارهای هنریِ رابخانه های غرب ایران حفظ و رعایت شود. ضرب آنها در عمل اغلب با بی دقتی همراه بوده است . سکه ها معمولاً با رقم تاریخگذاری می شدند، ولی بسیاری از اوقات این ارقام حک نشده و مایة دردسر سکه شناسان و گردآورندگان شده اند. نارسایی اطلاعات سکه شناسی عامل مؤثری در کمبود مطالب منتشر شده در باره تیموریان است ، زیرا بررسی کامل سکه های تیموریان می تواند تاریخ امیرانی را که آنها را رواج داده اند، روشنتر سازد.



خرید بهترین فلزیاب های دنیا 09013545415

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: تیموریانسکه هاتاریخ سکه هاسکه شناسی

تاريخ : 7 / 7 / 1395 | | نویسنده : کوروش |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب تریلر فیلم
  • وب ساح
  • وب احسان
  • وب باشگاه خبرنگاران